شهید شدی مارا باخبرکن
17 تیر 1396 توسط دیده بان
بعضے از پستها و نگهبانیها خطرے بود، مثل سنگرهاے ڪمین. رفتنش با خودش بود آمدنش با دیگران!
جاهاےی ڪه تا عرش خدا به اندازه شاید یک بند انگشت فاصله بود. اجابت دعا در آن شرایط رد خور نداشت.
برای همین به نگهبان گفته مے شد: اگر سرت را روے سینه ات گذاشتند التماس دعا!
ےا اینڪه: ما را بے خبر نگذارے اگر شهید شدے، رسیدے یک زنگے بزن از حالت مطلع بشویم..