چگونه زیستن مهم نه چقدر زیستن
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند
این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند
حال و روزش را ببین
آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت:
عقاب نه مثل کرکس لاشخور است
و نه مثل کلاغ دزد،
آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد
اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن!